shame

شرم یک احساس گسسته و اساسی است که به عنوان یک احساس اخلاقی یا اجتماعی توصیف می شود که افراد را به پنهان کردن یا انکار اعمال اشتباه خود سوق می دهد. عواطف اخلاقی احساساتی هستند که بر مهارت های تصمیم گیری فرد تأثیر می گذارند و رفتارهای اجتماعی مختلف را زیر نظر دارند. تمرکز شرم بر خود یا فرد با توجه به مخاطب درک شده است. این می تواند باعث ایجاد احساس عمیق کمبود، شکست، حقارت، بی لیاقتی یا نفرت از خود شود شرم کردن" به طور کلی به معنای اختصاص دادن یا انتقال فعال حالت شرم به شخص دیگری است.

چارلز داروین، دانشمند قرن نوزدهمی، عواطف شرم را به شکل فیزیکی سرخ شدن، آشفتگی ذهن، چشم‌های رو به پایین، حالت شل و سر پایین‌تر توصیف می‌کند


هنگامی که افراد احساس شرم می کنند، تمرکز ارزیابی آنها بر خود یا هویت است. شرم، تصدیق خود تنبیه کننده اشتباهی است که پیش آمده است. با "نابودی ذهنی" همراه است. مطالعات شرم نشان داد که وقتی افراد شرمنده احساس می کنند که تمام خود آنها بی ارزش، ناتوان و کوچک است، همچنین احساس می کنند در معرض مخاطبی - واقعی یا خیالی - هستند که صرفاً به منظور تأیید بی ارزشی خود وجود دارد

فردی که در حالت شرم است، شرم را در درون خود از قربانی بودن محیط تخصیص می دهد، و همین امر به صورت خارجی تعیین می شود یا توسط دیگران بدون توجه به تجربه یا آگاهی خود تعیین می شود.

مرزهای بین مفاهیم شرم، گناه، و خجالت به راحتی قابل تعیین نیست.همه آنها از این جهت که خودآگاه هستند، واکنش‌ها یا احساسات مشابهی هستند و «مطمئن به تأمل و ارزیابی خود» هستند احساس گناه کار یا فعل مخاطب را نشانه میگیرید اما شرم هویت فردرا نشانه میگیرید


کافمن می‌دید که مکانیسم‌هایی مانند سرزنش یا تحقیر ممکن است به‌عنوان راهبردی دفاعی در برابر تجربه شرم استفاده شود و کسی که الگوی اعمال آن‌ها را برای خود دارد، ممکن است سعی کند با اعمال سرزنش خود یا خودسرزنش کردن، در برابر تجربه شرم‌آور دفاع کند. تحقیر با این حال، این می‌تواند منجر به توالی درونی‌شده و خودتقویت‌کننده رویدادهای شرم‌آور شود که کافمن اصطلاح «مارپیچ شرم» را برای آن ابداع کرد. شرم همچنین می تواند به عنوان یک راهبرد در هنگام احساس گناه استفاده شود، به ویژه هنگامی که امید به اجتناب از مجازات با ایجاد شفقت باشد.

 به گفته ندا صدیقی مورنانیشرم در چندین اختلال روانی مانند افسردگی، فوبیا از تعاملات اجتماعی و حتی برخی اختلالات خوردن نقش دارد.

این دسته از افراد در موقعیت باج دادن یا ترس از دست دادن توجه ومحبت مدادم در پی رضایت دیگران هستند مواقعی هم ترس درونشان که شرم وسرزنش را بالا می آورد حالت تدافعی وحمله به طرف مقابل دارند ودر سه حالت تسلیم ویا اجتناب یا مقابله در حال تکرار وباز آفرینی زخم های کهنه هستند معمولا این دسته افراد توسط والدینی تربیت شده اند که الگوی غالب شرمیگن کردن وسرزنش کردن بوده

چاره درمان این مشکل شفقت به خود است که موانعی از قبیل اینکه شفقت یعنی ناز پرور کردن یا خودخواهی است ویا ترس از خودخواه جلو دادن از اینکه به خودمان توجه بیشتری داریم، می باشد بهتر است  از روان درمانگر برای این مشکل استفاده کنید تا راه درمان  برای شما سختی  کمتری داشته باشد . با کمک طرحواره درمانی می توان این مشکل اساسی را ریشه یابی ودرمان کرد