رویکرد روانکاوی

طبق رویکرد روان کاوی که توسط فروید مطرح گردید زندگی روانی انسان ها از دو سطح تشکیل می شود: سطح هشیار و ناهشیار. سطح هشیار یک محدوده کوچک و قابل دسترس و سطح ناهشیار یک فضای وسیع است که شامل باورها، ترس‌ها و خواسته‌هایی می شود که فرد از آن‌ها آگاه نیست ولی بر رفتار او تاثیر می‌گذارند.
 


در رویکرد روان کاوی، فرآیندهای روانی عمدتا متعلق به بخش ناهشیار هستند و فرد دائما در تعارض انگیزه‌های ناهشیار خود قرار دارد. بنابراین هر نیازی که با عدم ارضا مواجه شود از حیطه هشیار به حیطه ناهشیار ذهن رانده شده و با ماندگاری در این بخش که قسمت ناخودآگاه انسان است بر رویاها و لغزش‌های کلامی او اثر می‌گذارند.
طبق عقاید فروید بخش عمده رفتار، ریشه در فرآیندهای ناهشیار(unconscious) دارد که همان باورها، ترس‌ ها، و خواست‌ هائی است که شخص از وجود آنها آگاه نیست اما در هرحال بر رفتار او اثر می‌گذارند. طبق رویکرد روان کاوی بسیاری از تکانه ‌هائی(impulses) که در دوره کودکی با منع یا تنبیه والدین یا جامعه روبه‌رو شده‌اند، برخاسته از غریزه‌های فطری هستند. این تکانه‌ ها از آنجا که از بدو تولد در همه انسان ها وجود دارند از قدرت اثرگذاری فراگیری برخوردار می باشند که باید به ‌نحوی آن ها را حل و فصل کرد.
منع تکانه های عصبی یا همان نیازهای غریزی تنها باعث می‌شود تا از حیطه هوشیار به حیطه ناهشیار رانده شده و در همان جا نیز ماندگار شوند. این عوامل بر رؤیاها، لغزش‌های لفظی (slipe of speech)، و اطوار قالبی (mannerisms) اثر گذاشته و به‌ صورت مشکلات هیجانی و نشانه‌های (symptoms) بیماری روانی، یا برعکس به‌ شکل رفتارهای مورد پذیرش جامعه مانند فعالیت های هنری و ادبی جلوه‌گر می شوند.