پیدا کردن شباهتها، دوم احترام گذاشتن به تفاوتها
خیلی وقتها وقتی صحبت از مهارت ارتباطی و سواد عاطفی توی خانواده یا حتی رابطه عاطفی میشه، ذهن خیلی از ما ناخودآگاه میره سراغ اصلاح یا تغییر طرف مقابل.
اما حقیقت اینه که بخش مهمی از کیفیت رابطه، توی همین دو اصل ساده خلاصه میشه: اول پیدا کردن شباهتهایی که ما رو به هم نزدیکتر و امنتر میکنه؛ دوم، احترام گذاشتن به تفاوتهایی که اگه پذیرفته بشن، باعث رشد و تعمیق رابطه میشن.
ما این جمله رو انتخاب کردیم چون هم ساده است، هم جوابِ کلیشهها و توقعات غیرواقعی رو روشن میکنه:
اینکه هیچ رابطهای بدون تفاوت و اختلاف نظر موندگار و قشنگ نمیشه؛ و همزمان، هیچ رابطهای فقط با شبیه بودن و نادیده گرفتن فرقها کیفیت و عمق پیدا نمیکنه.
1. پیدا کردن شباهتها؛ سرچشمه صمیمیت و امنیت روانی
وقتی توی یک رابطه، فعالانه به دنبال نقاط مشترک میگردیم (علاقهها، سبک زندگی، دغدغهها، حتی آرزوها یا دردها)، در واقع داریم پیوندی عمیقتر خلق میکنیم.
شباهتها مثل پلی هستند که فاصلهها را کم میکنند و حس «ما» بودن و با هم بودن را تقویت میکنند.
در دوستی و خانواده، این یعنی یکیشدن، تیم شدن و احساس درکشدن. آدم احساس میکند جایی امن دارد ـ جایی که فهمیده میشود و با دیگری در مسیرهای مهم همگام است.
مثال واقعی از زندگی زوجین یا خانواده:
- هر دو، فیلم دیدن را دوست دارند و هر جمعه شب، با هم فیلم میبینند و دربارهاش حرف میزنند.
- هر دو در ارزشهایی مثل وفاداری یا اهمیت به خانواده مشترکاند، حتی اگر سبک بروز این ارزش متفاوت باشد.
2. احترام به تفاوتها؛ بلوغ رابطه و رشد فردی
تفاوتها بخش اجتنابناپذیر هر ارتباطاند.
نکته اینجاست که رابطه زمانی «بالغ» و قوی میشود که طرفین به این تفاوتها نه فقط تحمل، بلکه احترام بگذارند. این یعنی:
- تلاش نکنند طرف مقابل را طبق میل خود تغییر دهند
- تفاوتهای هم را سرکوب یا کوچک نکنند
- به جای تحقیر یا طعنه زدن، فرقها را به رسمیت بشناسند و حتی آن را فرصتی برای یادگیری بدانند
مثال از زندگی واقعی:
- یکی زود عصبانی میشود، دیگری آرام است؛ به جای برچسب یا قهر، به خود و دیگری فضای ابراز میدهند و روش مدیریت هرکس را میپذیرند.
- یکی اهل تفریح بیرون است، دیگری خانهدوست؛ پس گاهی با هم برنامه بیرون میچینند و گاهی هم کنار هم یک شب راحت خانگی میسازند.
3. چرا این ترکیب (شباهت+احترام به تفاوت) مهم است؟
- اگر فقط دنبال شباهت باشیم، رابطه یکنواخت و شبیه آینهی خودمان میشود (که رشد اتفاق نمیافتد).
- اگر فقط تفاوتها باشند، اما پذیرفته نشوند، رابطه به میدان ستیز و سوءتفاهم تبدیل میشود.
- وقتی هر دو را داشته باشیم: رابطه هم ریشه دارد هم قابلیت رشد، هم عمق دارد هم وسعت و یادگیری.
4. توصیه عملی برای زندگی و آموزش
- هرازگاهی نشانههای شباهتها را به یاد هم بیاورید—حتی با گفتن یک جمله ساده («چه خوب که هر دومون فلان کار رو دوست داریم!»).
- در اختلاف نظرها، چند لحظه مکث کنید و فقط گوش بدهید؛ بپذیرید که زاویه دید دیگری هم وجود دارد.
- خودآگاهی و گفتوگوی صادقانه کلید احترام به تفاوتهاست: قضاوت را کنار بگذارید و کنجکاوانه بپرسید: «چی باعث میشود این موضوع برای تو مهم باشد؟»
در ادامه یک توضیح منظم، قابل فهم و کاربردی از بلوغ عاطفی (Emotional Maturity) آوردم، با مثالها و نکات قابل استفاده در زندگی و روابط خانوادگی ;که هر فردی برای پیش بردن زندگی و ارتباطاتش به اینابزار نیاز دارد
بلوغ عاطفی یعنی چه؟
بلوغ عاطفی یعنی توانایی شناخت، پذیرش، مدیریت و بیان احساسات خود، کنار آمدن سالم با تفاوتها و مسئولیتپذیری نسبت به آثار رفتار و احساساتمان در رابطه با خود و دیگران.
آدم بالغ از نظر عاطفی، فقط احساسات را تجربه نمیکند؛ بلکه آنها را به شکل سالم و سازنده مدیریت و ابراز میکند.
این بلوغ مرحلهای از رشد روانی است که حاصل تجربه، خودآگاهی و تمرین مستمر است
با نشانههای برجسته بلوغ عاطفی بیشتر آشنا بشیم
- خودآگاهی عاطفی:احساسات خودش را میشناسد (مثلاً میداند چه زمانی عصبی یا غمگین است و چرا)، نادیده نمیگیرد یا سرکوب نمیکند.
- پذیرش و احترام به تفاوتها:دیگران را مجبور به مانند خودش بودن یا فکر کردن نمیکند؛ تفاوتها را میپذیرد و به آنها احترام میگذارد. در خانواده، این یعنی مثلا مخالفت فرزند یا همسر باعث قهر یا تحقیرش نمیشود.
- مدیریت احساسات و بروز مناسب:احساساتش را نه منفجرانه بیرون میریزد، نه در خودش میریزد؛ به شیوهای محترمانه و سازنده بیان میکند («من احساس میکنم…»، «الان عصبانیام و نیاز به آرامش دارم»).
- مسئولیتپذیری در قبال رفتار:اشتباه خود را میپذیرد، عذرخواهی میکند، خودش را قربانی کامل نمیبیند؛ برای تغییر خود و رابطه تلاش میکند.
- توان تحمل ناکامی و تعویق رضایت:لازم نیست همهچیز همیشه مطابق میلش پیش برود؛ طاقت ناراحتی و صبر برای رسیدن به نتیجه سالم را دارد.
- توانایی همدلی و درک دیگری:احساسات و موقعیت دیگران را جدی میگیرد حتی اگر موافق نباشد؛ میتواند خودش را جای دیگری بگذارد.
مثال در زندگی روزمره
- در خانواده: مادری که بعد از یک روز سخت، خشمش را فریاد نمیزند، بلکه بیان میکند: «امروز خیلی خستهام. لطفاً کمی زمان بگذارم آروم بشم.»
- در زوجین: وقتی بحث پیش میآید، به جای توهین یا تهدید به قهر، میگوید: «حرفت رو درک میکنم، اما دیدگاهم فرق داره. دوست دارم حرفم رو هم بشنوی.»
- در محیط کار: به جای غر زدن پشت سر همکار، مستقیماً دغدغه خودش را محترمانه مطرح میکند یا بازخورد میگیرد.
یه تمرین کاربردی برای بلوغ عاطفی
خودسنجی روزانه:
هر روز از خودت بپرس:
- احساس امروز من چیست؟
- امروز چگونه احساساتم را مدیریت کردم؟
- در اختلاف نظر با دیگران، چقدر دنبال تغییر طرف مقابل بودم یا توانستم همدلی کنم؟
بلوغ عاطفی، پایه تقریباً همه روابط سالم و پایدار است؛ یعنی آدم بتونه خودش رو بشناسه، انتخاب کنه چطور با احساساتش رفتار کنه، و به دیگری هم همان حقی را بدهد که برای خودش قائل است. این یعنی ریشه سواد عاطفی و نقطه شروع رشد روابط خانوادگی و فردی.
جهت شناخت بیشتر از ابزارهای کاربردی در روابط حتما با روان شناس خوب ارتباط بگیرد