بینش در سازمان های
چگونه سازمان ها بینش ها را کاهش می دهند
بیشتر سازمانها ادعا میکنند - و صادقانه معتقدند - که میخواهند بینشها وخلاقیت را افزایش داده و از آنها استفاده کنند. ما نباید اجازه دهیم که این صداقت ما را فریب دهد.
سازمانها ناخواسته بینشهای کارمندان خود را سرکوب میکنند و این کار را به روشهایی انجام میدهند که ریشهدار و نامرئی است. سازمان ها بینش ها را به دلیل نیروهایی که در اعماق DNA آنها حبس شده اند خفه می کنند:خطاهای رایج سازمان ها ، برای پیش بینی پذیری ارزش قائل هستند، آنها از شگفتی ها عقب نشینی می کنند، و آرزوی کمال، عدم وجود خطا دارند. سازمان ها با اشتیاق خود برای کاهش عدم اطمینان و به حداقل رساندن خطاها در دام پیش بینی پذیری و تله کمال می افتند.
تله قابل پیش بینی این است که پروژه ها را به گونه ای تنظیم کنید که تا حد امکان روان اجرا شوند. مدیران به دقت مراحلی را ترسیم می کنند که آنها را از ابتدا تا انتها با موفقیت انجام می دهد. آنها یک جدول زمانی تنظیم می کنند که نشان می دهد هر مرحله چه زمانی شروع و چه زمانی به پایان می رسد. آنها منابعی را برای تخصیص به هر مرحله محاسبه می کنند – هزینه هایی که خرج خواهند کرد و/یا ساعاتی که نیاز دارند. هنگامی که برنامه مختل می شود، مدیران می توانند به سرعت آشفتگی را شناسایی کرده و منابع را دوباره برنامه ریزی کنند تا پیشرفت کند نشود. اگر مدیران بتوانند گردش کار، منابع و زمانبندی را به درستی پیشبینی کنند، کار بسیار آسانتر است. اگر بتوانند پیشرفت در حرکت به سمت هدف رسمی پروژه را به دقت بسنجند، کار آنها آسانتر است.
بینش برعکس قابل پیش بینی است. آنها بدون هشدار می آیند، اشکالی غیرمنتظره به خود می گیرند و فرصت های غیرقابل تصوری را به وجود می آورند. سازماندهی می کنند. بینشها مرورهای پیشرفت را مختل میکنند زیرا وظایف را تغییر میدهند و حتی اهداف را اصلاح میکنند. آنها خطراتی را به همراه دارند - دام های نادیده ای که می تواند مدیران را به دردسر بیاندازد.
در سال 2012، مولر و همکاران. مطالعه ای منتشر کرد که چرا افراد از خلاقیت بیزارند، حتی اگر ادعا می کنند که ایده های خلاقانه می خواهند. محققان دریافتند که اگر ایده ای جدید باشد، مردم به طور خودکار تصور می کنند که عملی، قابل اعتماد یا بدون خطا نیست. ایده های بدیع با شکست همراه هستند. خلاقیت با عدم اطمینان در ذهن شرکت کنندگان پیوند خورد. زمانی که افراد برای کاهش عدم اطمینان انگیزه داشتند، به ایده های خلاقانه ارزیابی کمتری می دادند. مدیران از عدم قطعیت و غیرقابل پیش بینی بودن خوششان نمی آید و بنابراین به خلاقیت بی اعتماد هستند.
سازمان ها با بینش ها و نوآوری های مخرب با شک برخورد می کنند. شاهد واکنشهای خصمانه اولیه به تلفن، موتور جستجوی Google، VisiCalc، دستگاه کپی زیراکس باشید.
تله کمال تلاش برای کاهش یا حذف خطاهاست. سازمان ها به طور طبیعی به سمت کاهش خطاها گرایش دارند. خطاها آسان برای تعریف، آسان برای اندازه گیری، و نسبتا آسان برای مدیریت.
تلاش برای رسیدن به کمال، عملکرد بدون خطا، دقیقاً در جستجوی قابلیت پیش بینی است. اینها هر دو ذاتی در اداره سازمانی هستند که به مدیریت افراد و پروژه ها بستگی دارد. در موقعیتهای منظم، با اهداف و معیارهای روشن و شرایط پایدار، کمالجویی معنا پیدا میکند. اما نه زمانی که با شرایط پیچیده و آشفته روبرو هستیم.
سازمانها دلایل زیادی برای دوست نداشتن خطاها دارند - آنها میتوانند خطرات ایمنی شدیدی ایجاد کنند، هماهنگیها را مختل کنند، منجر به اتلاف شوند، شانس موفقیت پروژه را کاهش دهند، فرهنگ را از بین ببرند، و میتوانند منجر به تبلیغات بد شوند. مدیران به طور مداوم در حال بررسی هستند تا ببینند آیا کارگران استانداردهای عملکرد خود را برآورده می کنند یا خیر. هنگامی که مدیران انحرافاتی را پیدا می کنند، به سرعت پاسخ می دهند تا همه چیز به مسیر خود بازگردد. مدیریت با کاهش خطاها بسیار ساده تر و کمتر خسته کننده تر از تلاش برای تقویت بینش است. مدیران می دانند چگونه خطاها را تشخیص دهند. آنها نمیدانند چگونه به جز آویختن پوسترهای الهامبخش روی دیوارها، بینشهای دیگری را تشویق کنند.
متأسفانه، اقداماتی که سازمانها برای کاهش خطاها انجام میدهند، در واقع میتوانند بینشها را مختل کنند.آنها توجه و انرژی کارمندان را به تشریفات کاهش خطا می کشانند که ذهنیت مورد نیاز برای بینش را از بین می برد.
معادله عملکرد در نمودار نشان می دهد که برای بهبود عملکرد باید دو کار انجام دهیم. فلش پایین نشان می دهد که ما می خواهیم خطاها و عدم قطعیت را کاهش دهیم. فلش رو به بالا چیزی است که ما می خواهیم افزایش دهیم - بینش. برای بهبود عملکرد باید خطاها و عدم قطعیت را کاهش دهیم و همچنین باید بینش را افزایش دهیم.
اکثر سازمان ها بیش از حد به سمت فلش پایین متمایل می شوند. آنها بیشتر به کاهش خطاها و عدم قطعیت اهمیت می دهند تا کشفیات. این نیروها - میل به پیش بینی پذیری و کمال - ارزش هایی نیستند که سازمان ها انتخاب می کنند. به نظر می رسد که آنها در ماهیت سازمان ها ذاتی هستند.