یافتن معنا با تعریف مجدد «شکوفایی» . چقدر کافی است؟

به نظر می رسد که برخی از ما واقعاً نمی دانیم در زندگی چه می خواهیم. ما به دنبال ثروت، قدرت و چیزها هستیم. ما مشروط شده ایم که باور کنیم اینها نمادهای موفقیت هستند - هر چه بیشتر بهتر.

"در نهایت، هر کسی که بیشترین اسباب بازی را داشته باشد برنده است."

 

داشتن پول و چیزها به هدف نهایی تبدیل شده است زیرا می توانیم آن را بشماریم، امتیاز حفظ کنیم و از آن برای مقایسه خودمان با دیگران استفاده کنیم. اما وقتی آنطور که باید نگاه نمی کنیم، یا اگر به اندازه دیگران ثروت یا چیزهای فراوانی نداریم، خود را به دام می اندازیم و فکر می کنیم که خودمان کافی نیستیم. چنین احساس بی کفایتی معمولاً منجر به استرس و افسردگی می شود.

البته برای پرداخت مایحتاج ما به پول نیاز است. با این حال، چالشی که بسیاری از ما، اگر نه بیشتر، با آن روبرو هستیم، این است که به تعریف مجدد نیازهایمان ادامه می دهیم. ما یک چیز را دریافت می کنیم و مشخص می کنیم که به چیز بعدی نیز "نیاز داریم". ما به سطح مشخصی از ثروت و مادی گرایی می رسیم و بعد نگران این هستیم که کافی نیست. شادی و زندگی خوب، تحت این سناریو، همیشه فقط یک قدم با شما فاصله دارد.

ما آن را با گفتن اینکه این "رویای آمریکایی" است توجیه می کنیم - سخت کار کنید، پول زیادی به دست آورید، چیزهای زیادی بخرید. به زودی ما شروع به شناسایی خودمان با پول و مادیات خود می کنیم. من همان چیزی هستم که دارم به شعار ناخودآگاه ما برای زندگی تبدیل می‌شود، حتی اگر از آنچه واقعاً انجام می‌دهیم و تأثیر آن بر زندگی‌مان بی‌اطلاع باشیم. این وضعیت حسادت ایجاد می کند - ما به شدت چیزی را می خواهیم که ممکن است برای بدست آوردن آن بدهی بدهیم، ممکن است دیگران را برای بدست آوردن آن اذ یت کنیم یا حتی ممکن است آن را بدزدیم. به عبارت دیگر، هدف گریزان، وسیله را توجیه می‌کند - با این که هدف بر حسب ثروت مالی و مادی تعریف می‌شود و وسیله اشاره به هر کاری است که می‌توان برای رسیدن به آن انجام داد. همه ما افرادی را می شناسیم که به نظر می رسد نمی توانند این میل را بیشتر کنترل کنند و می توانند توجیهات زیادی برای رفتارهای وسواسی-اجباری خود ارائه دهند، حتی اگر نتوانند یا نخواهند آنها را چنین ببینند. آنها هر چیزی را که در فروشگاه یا بوفه یا خانه همسایه خود می بینند می خواهند. این به جستجویی تبدیل می‌شود که زندگی خاص خود را دارد، یک نیاز سیری ناپذیر عمیق. و در نهایت، آنها روح خود را در پی پول بیشتر و چیزهای بیشتر از دست می دهند.

حرص و طمع البته به اشکال مختلفی بروز می کند. با این حال، حرص و آز، در اساسی ترین معنای خود، از ترس ناشی می شود - ترس از نداشتن کافی، به اندازه کافی موفق نبودن یا به اندازه کافی ارزشمند دیده نشدن. طمع همچنین از این تصور ناشی می شود که ما در دنیای کمبود زندگی می کنیم، نه فراوانی، و بقا مستلزم رقابت بر سر همکاری و همکاری است.

 سوال این است که "چقدر کافی است؟"

ما اغلب می شنویم، "وقتی به شماره ام رسیدم، وقتی یک میلیون دلار داشتم، احساس امنیت می کنم، آزاد می شوم، خوشحال می شوم." دیگران بر احتکار اشیا تمرکز می کنند و معتقدند که اگر فقط یک چیز دیگر را در عرضه همیشه رو به رشد مواد مادی خود داشته باشند، امنیت بیشتری خواهند داشت یا حداقل احساس امنیت می کنند. با این حال، برخی دیگر زندگی خود را با فراوانی غذا، رابطه جنسی و سایر اعتیادها پر می کنند، و معتقدند که اگر فقط "یک" بیشتر از هر چیزی که احساس می کنند به آن نیاز دارند، احساس امنیت و شادی بیشتری خواهند کرد.

هزینه های مورد نظر و ناخواسته، آشکار و پنهان، شکار بیشتر، سرسام آور است. ما شادی واقعی را به تعویق می اندازیم در حالی که مشغول جستجو و تلاش برای به دست آوردن بیشتر هستیم. ما روابط خود را نادیده می گیریم در حالی که روی جمع آوری بیشتر تمرکز می کنیم. ما سلامتی خود را در تعقیب و گریز برای بیشتر نادیده می گیریم. دریافت بیشتر در واقع ما را از تمام استرس ناشی از نگرانی و کار بیش از حد بیمار می کند.و نکته غم انگیز این است که ما وقت ارزشمند خود را صرف پول برای خرید چیزهایی می کنیم که حتی ممکن است به آن نیاز نداشته باشیم!

ثروت را می توان مانند حباب های یک بطری شامپاین از دست داد. پول و چیزها را می توان در هر زمان و اغلب به هر دلیلی از ما گرفت. متأسفانه، برخی از مردم زمان و انرژی زیادی را صرف جمع آوری ثروت می کنند، اما پس از آن برگردند و زمان و انرژی بیشتری را صرف محافظت از آنچه انباشته کرده اند از ترس اینکه ممکن است آن را از دست بدهند، همراه با متأسفانه «هویت» خود صرف می کنند. "

عادات پولی ما منعکس کننده نحوه نگرش و ارتباط ما با جهان است. اگر پول یا چیزهای مادی احتکار کنیم، ممکن است در مورد آینده بلندمدت خود احساس ناامنی کنیماحساس می کنم یک سنجاب دیوانه وار نگران این است که آیا به اندازه کافی بلوط را کنار گذاشته است تا بتواند زمستان را پشت سر بگذارد. از طرف دیگر، ممکن است با بی‌احتیاطی پول خرج کنیم، بخواهیم به دیگران نشان دهیم چقدر داریم یا سعی کنیم خلأ ها را در زندگی خود پر کنیم. یا ممکن است تصمیم بگیریم که پول از طریق ما جریان یابد و از آن برای خیر دیگران استفاده کنیم. به هر حال، نحوه پس‌انداز یا خرج کردن ما نشان‌دهنده احساس ما نسبت به خود، نحوه ارتباط ما با دنیای اطراف و آنچه در زندگی‌مان معنادار است، است.

ما باید توجه داشته باشیم که در حالی که می توانیم پول و اشیاء را در اختیار داشته باشیم، نباید تحت تسخیر آنها باشیم. تمرکز بر ایجاد یک زندگی معنادار، ارج نهادن به سلامتی خود، گذراندن وقت با افرادی که دوست دارید، همراه با استفاده از استعدادهای خود برای تبدیل جهان به مکانی بهتر، به شما رفاه بیشتر و رضایت بیشتری از هر ظرف طلا می دهد.