یکی از عوامل شناخت بهتر خود در روابط

عشق است یا وسواس؟
چگونه با افکار وسواسی در یک رابطه کنار بیاییم.

 


"نمی توانم به او فکر نکنم. "من می خواهم همه چیز را در مورد او بدانم." "زمان وقتی با او هستم متوقف می شود."فکر نمی‌کنم او بداند که من چقدر به او اهمیت می‌دهم."

اگر این جملات را بشنوید به عشق فکر می کنید یا وسواس؟ گاهی اوقات، جدا کردن این دو می تواند کاملاً یک تلاش باشد. داشتن احساسات نسبت به کسی که به خوبی نمی شناسیم می تواند با وسواس دیوانه کننده ای که ما نسبت به آن شخص پرورش می دهیم و فرافکنی های ناسالمی که به او نسبت می دهیم مرز داشته باشد.


در مورد وسواس یا در محاصره بودن
به طور کلی، وسواس یک وضعیت ذهنی کاملاً ناسالم است. وقتی وسواس با احساسات عاشقانه ای که تا حدودی شبیه عشق است اشتباه گرفته شود، خطرناک تر می شود.

اما وسواس حالتی ذهنی است که سعی می کند چیز مهمی در مورد خودمان به ما بگوید تا کیفیت زندگی مان را بهبود بخشد.

ایروین یالوم یک بار نوشت: "وسواس عشقی اغلب به عنوان یک عامل حواس پرتی عمل می کند و نگاه فرد را از افکار دردناک تر دور می کند."

وسواس حواس پرتی است. بسیار خطرناک و مصرف کننده این ما را از یک ارتباط صمیمانه واقعی با خود باز می دارد.

وسواس شما را در محاصره قرار می دهد. در واقع، کلمه "وسواس" از کلمه لاتین ob-sidere گرفته شده است که به معنای اشغال شدن و تقریباً مورد تهاجم چیزی است که به شما تعلق ندارد. در واقع، شخصی که ممکن است در مورد او وسواس داشته باشید اغلب یک غریبه، یک دوست دوردست، یک همکار است. کسی که فقط چند بار ملاقاتش کردی این کسی است که شما به خوبی نمی شناسید. این واقعیت که شما این شخص را به خوبی نمی شناسید باعث می شود که وسواس رشد کند. به لطف فقدان بررسی های واقعیت، ذهن شما در پیش بینی های مربوط به زندگی این شخص بدور می شود. شما سناریوهای احتمالی در مورد مواجهه بعدی خود با آنها خواهید ساخت. هر اقدام یا عکس العملی از سوی آن شخص باعث می شود که قلب شما بی نظیر باشد. تو زنده ای اما در محاصره تو زنده ای چون در محاصره هستی. ناگهان ذهن شما درگیر افکار مزاحم می شود که کاملاً به شما تعلق ندارند اما شما را مشغول می کنند.
مشغول نگه داشتن شما دستور کار پنهان هر وسواسی است. وسواس ها وجود دارند تا توجه شما را از بین ببرند و به آنچه واقعاً اهمیت دارد اهمیت دهند.

اما مراقب باش اجمالی از شادی که هنگام شوخی وسواس به خود اجازه می دهید احساس کنید، اغلب فقط یک توهم هستند. آنچه به نظر می رسد نویدهای شادی و خوشبختی را به همراه دارد، ناقل از دست دادن خواب و تنی از اضطراب خواهد بود.
چگونه می توانید بفهمید که عاشق هستید یا فقط وسواس دارید؟

شما می توانید تصمیم بگیرید که برای پاسخ به این سوال مدتی به خود فرصت دهید.

اگر شخصی که خیلی نسبت به او احساس می کنید، فرد مناسبی برای شماست، تصمیم گیری در مورد اینکه با این احساسات مهم چه کار کنید می تواند مدتی صبر کند. قبل از گرفتن تصمیمات بزرگ، می توانید به خود اجازه دهید کمی فاصله بگیرید و با خود بررسی کنید که آیا چیزی در زندگی شما گم شده است که احساسات وسواسی را توجیه می کند.

اغلب، تفاوت بین وسواس و احساسات سالم دوست داشتنی با رشد طبیعی خود به خود و بدون اضطراب مشخص می شود. وقتی طعمه وسواس ها می شوید، با انبوهی از اضطراب، حدس زدن های مضاعف و افکار درهم و برهم به فردی که احساس می کنید وسواس در مورد او دارید نزدیک می شوید. بنابراین، ممکن است به این شخص علاقه مند شوید و کمی نسبت به او احساس ناامنی کنید. با یک نگاه دقیق تر، ممکن است متوجه شوید که چیز زیادی در مورد این شخص نمی دانید. ممکن است ببینید که زمان زیادی را با او سپری نکرده اید. شما در واقع نمی دانید او یا او در دنیا چگونه است.با یک درون نگری عمیق تر، حتی ممکن است متوجه شوید که چندان به زندگی یا دنیای درونی آنها اهمیت نمی دهید. آنچه شما می خواهید، توجه آنها به شما است. شما می خواهید این شخص شما را ببیند، شما را بشناسد، به زندگی شما علاقه مند شود. شما مشتاقانه منتظر هستید که این شخص را بخشی از زندگی خود کنید.

در واقع این شخصی که هوس شریک شدن با  او را دارید، شما هستید.
آنچه را که تصور می کنید از وسواس خود دریافت کنید، به خود بدهید

وسواس بسیار مشکل است. در واقع، آنها نشان می دهند که چیزی به قدری دردناک و غم انگیز در ته سینه شما وجود دارد که تصمیم گرفته اید از آن جدا شوید.

در واقع، اگر سعی کنید شفاف از طریق آن فکر کنید - "اگر تسلیم وسواسم شوم چه می شود" - زنجیره ای فاجعه آمیز از وقایع گاهی رخ می دهد: ازدواج شما به طرز وحشتناکی از هم می پاشد، احترام خود را از دست می دهید، آنقدر بی نظم می شوید که پیشنهاد شغلی ابطال می شود ، و غیره

یک وسواس می تواند به شما کمک کند تا تغییری را ایجاد کنید که خیلی از آن می ترسید. با این حال، آن را به شکل طوفانی باز خواهد کرد: زندگی شما چنان شلوغ و نامنظم خواهد شد که در نهایت درد خود را فراموش خواهید کرد.

اما درد هرگز فراموش نمی شود. می توان آن را سرکوب کرد، اما هرگز از روح پاک نمی شود، مگر اینکه کار واقعی را برای گوش دادن به آن انجام دهید.

در حالت ایده آل، کاری که می توانید برای مراقبت از خود انجام دهید این است که به خودتان زمان بدهید تا محدودیت های موقعیت خود را درک کنید. برای انجام این کار، باید در برابر وسوسه دادن به وسواس تمام وقت مقاومت کنید.

شما می توانید به وسواس توجه کنید، فقط تا جایی که به شما چیزی مشخص در مورد کاری که می خواهید انجام دهید می گوید. آیا می خواهید با شخص دیگر باشید؟ چه چیزی این برخورد را بسیار خاص می کند؟ آیا می خواهید این شخص در مورد علایق شما بداند؟ آیا می خواهید این شخص به عمق افکار و خلاقیت شما اذعان کند؟ سپس همه اینها را به زندگی خود دعوت کنید. به علایق خود توجه کنید و سعی کنید زمان بیشتری را برای اختصاص دادن به آنها اختصاص دهید. بلندپرواز باش؛ کاری را با زندگی خود شروع کنید که دوست دارید با شخصی که به او وسواس دارید انجام دهید.


برای نتیجه گیری: وسواس سخت است
وسواس ها سخت هستند. آنها گردبادهای کوچکی هستند که ما آنها را به زندگی خود دعوت می کنیم، زیرا عزاداری بسیار دردناک است و تغییر را بسیار ناامن می کند. منبع درد به قدری دور و قطع می شود که برای برقراری ارتباط مجدد با آن منبع و رفع درد باید نقش یک محقق عاطفی را بازی کنید.نیاز به درمان عمیق با تراپی را دارد

بنابراین، اگر شروع کنید به اینکه واقعاً نیازهایتان چیست و انتظار دارید چه چیزی را در آن شخص پیدا کنید، ممکن است قسمت آسیب رسان که در جایی در شما پنهان شده است، دوباره به شما با افکار و احساساتش اعتماد کند.

شاید تنها کاری که می توانید انجام دهید این باشد که فقط گریه کنید و عزاداری کنید. یا ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که شما نسبت به آن درد اقدام کنید و ادامه دهید.

به طور کلی، بهترین توصیه این است که مدتی برای خود وقت بگذارید تا یاد بگیرید چگونه با وسواس کنار بیایید و تصمیمی بگیرید که درگیر شما واقعی باشد، نه شما که تحت محاصره باشید.