با انجام این کار، من فقط دیگران را شفا ندادم. من مدام هدف خود را تقویت می کردم.
داستان سرایی سه راه پل می سازد
پس چگونه داستان سرایی معنا و هدف را پل می کند؟ سه راه اساسی وجود دارد:
از درد معنا می گیرد. داستان سرایی به ما این امکان را می دهد که با شفقت و بینش گذشته خود را مرور کنیم. به جای اجتناب از آسیب، آن را به روایتی از بقا یا دگرگونی تغییر شکل می دهیم.
لنگرهایی برای عمل ایجاد می کند. وقتی معنی داستان خود را فهمیدیم، می توانیم بپرسیم: حالا چه؟ موضوعاتی که برای ما بسیار مهم هستند - شفا، ارتباط، عدالت، خلاقیت - می توانند انتخاب های آینده ما را راهنمایی کنند.
به ما کمک می کند تا ارتباط برقرار کنیم و ارتباط برقرار کنیم. وقتی داستان خود را با دیگران به اشتراک می گذاریم، فقط هدف خود را بیان نمی کنیم. ما آن را تصویب می کنیم. چه از طریق نوشتن، صحبت کردن، یا صرفاً واقعی زندگی کردن، داستان سرایی هدف ما را برای دیگران قابل مشاهده و قابل دسترس می کند.
داستانی که به خودتان می گویید آینده شما را شکل می دهد
ما اغلب داستان سرایی را سرگرمی میدانیم، چیزی که مختص کتاب یا فیلم است. اما خیلی بیشتر از این است. قصه گویی این است که چگونه انسان بودن را درک می کنیم. این گونه است که ما آزمایشات گذشته را با احتمالات آینده پیوند می دهیم.
در واقع تحقیقات از این ایده حمایت می کند. مطالعات برجسته جیمز پن بیکر در مورد نوشتار رسا نشان داد افرادی که در مورد تجربیات مهم احساسی می نویسند سالم تر، انعطاف پذیرتر و احتمال بیشتری برای یافتن بینش دارند. به نظر می رسد که قصه گویی درمانی است – نه فقط برای شفای گذشته، بلکه برای ساختن آینده ای بهتر.
بنابراین، داستان شما چیست؟
داستانی که در مورد خودتان برای خودتان تعریف می کنید اهمیت دارد. نه به این دلیل که باید کامل یا صیقلی باشد، بلکه به این دلیل که کلیدهای معنا و هدف را در خود جای داده است، که با هم شکلی اساسی تر و پایدارتر از شادی را ایجاد می کنند.
از خود بپرسید:
چه چیزی را پشت سر گذاشته ام؟
من چه آموخته ام؟
من الان با آن یادگیری چه کار می کنم؟
سپس، آن داستان را بگویید. صادقانه بگو اغلب بگو و بگذارید شما را به سمت زندگی ای که قرار بود زندگی کنید هدایت کند.
منابع :
مک آدامز، دی پی (2001). روانشناسی داستان های زندگی. بررسی روانشناسی عمومی، 5(2)، 100-122.
پنه بیکر، جی دبلیو (1997). نوشتن در مورد تجارب عاطفی به عنوان یک فرآیند درمانی. علم روانشناسی، 8(3)، 162-