«سندروم هاکلبری فین»اختلال های روانشناختی بانام شخصیت های داستانی

 

این سندروم اغلب برای اشاره به کودکانی به کار می رود که به «مدرسه گریزی» گرایش دارند و بدون دلیل موجه، از حضور در کلاس های درس امتناع می کنند. اما «سندروم هاکلبری فین» در کتاب های روانشناسی، به عنوان یک «عقده روان‌پویشی» نیز معرفی شده است. «جِی سی سِگِن» در کتاب «لغت نامه ی پزشکی مدرن» توضیح می دهد که این سندروم با سرکشی در دوران نوجوانی آغاز می شود اما به تدریج به «تغییرات شغلی مکرر و مسئولیت گریزی در بزرگسالی» می انجامد. گمان می رود «سندروم هاکلبری فین» در واکنش به طرد شدن توسط والدین، و یا احساساتی عمیق از خودکم‌بینی و افسردگی در فرد بروز می کند.
 

قاضی جدیدی به شهر آمده بود که پدرم را نمی شناخت. قاضی جدید می گفت دادگاه ها باید تمام تلاش خود را بکنند تا نگذارند افراد خانواده از هم جدا شوند. او می گفت ترجیح می دهد بچه ها را از پدرشان جدا نکند. بنابراین قاضی تاچر و بیوه زن نمی توانستند بابا را از من دور نگه دارند. چیزی نگذشت که بابا به سراغ قاضی تاچر در دادگاه ها رفت تا پول را از او بگیرد. او مرا هم به خاطر رفتن به مدرسه دنبال کرد. دو بار مچ مرا گرفت اما من به هر حال به مدرسه رفتم. بیشتر مواقع از دستش جاخالی می دادم یا تندتر می دویدم و فرار می کردم. قبلا مدرسه را زیاد دوست نداشتم، اما حالا که می توانستم با این کار بابا را عصبانی کنم، عاشق مدرسه شده بودم.—از کتاب «هاکلبری فین»